کتاب «موسی و یکتاپرستی»اثر زیگموند فروید
نوشته شده توسط : Kloa

فروید و ویرانی روایت مقدس
۱. خدایی از مصر باستان
فروید ادعا می‌کند که موسی از اشراف مصری و پیرو آیین اخناتون، فرعون یکتاپرست مصر بود. او دین یکتاپرستی را با خود به قوم بنی‌اسرائیل آورد. اما این آموزه‌ها با مقاومت روبه‌رو شد و موسی احتمالاً به‌دست همان قوم کشته شد. این نگاه، ریشه دین یهود را به فرهنگ مصر پیوند می‌زند. یهوه، در این تحلیل، نسخه عبری‌شده‌ای از آتون مصری است. پس، توحید، برآمده از انتقال فرهنگی است نه وحی. این تئوری ساختار الهیاتی را به چالش می‌کشد.

۲. خدا به‌مثابه پدر مقتدر
در نگاه فروید، تصویر خدا بازتابی از نیاز انسان به پدر مقتدر و نامرئی است. یکتاپرستی، به‌جای خدایان ملموس، پدری نادیدنی را می‌نشاند که نظم و قانون می‌آورد. این تصویر از پدر، ماحصل دوران کودکی بشر و انتقال روانی به نهاد دین است. خدا بدل به ابزاری روانی برای کنترل اضطراب وجودی می‌شود. انسان در برابر این پدر، هم تسلیم است و هم سرکش. دین در واقع صحنه‌ای است برای اجرای درونی‌ترین درگیری‌های انسان. و موسی، پیک همان پدر بزرگ است.

۳. دین؛ تکرار تراژدی روانی
فروید نظریه تکرار روانی را به دین گره می‌زند. داستان موسی، نمونه‌ای از سرکوب یک قتل و بازگشت آن در هیأت گناه و شریعت است. قوم، پیامبر را می‌کُشد و سپس آیینی می‌سازد تا با عذاب وجدانش کنار بیاید. هر مناسک دینی، به‌نوعی ابراز ناهشیار همین گناه نخستین است. در دل دین، ردّپای روان‌نژندی جمعی نهفته است. شریعت، رمزگذاری خاطره‌ای هولناک است. و روایت دینی، پوششی برای فراموشی سازمان‌یافته است.

۴. تاریخ دین؛ محصول فراموشی‌های استراتژیک
از نظر فروید، تاریخ دین با سانسور و بازنویسی همراه بوده است. او به دو موسی اشاره می‌کند: یکی مصری و اصلاح‌گر، دیگری خشن و سازگار با اسطوره قوم. سنت، موسی نخست را حذف می‌کند تا موسی دوم را خلق کند. این دوگانگی، از فرایند روانی واپس‌زنی و جایگزینی ناشی می‌شود. آنچه باقی می‌ماند، ترکیبی از حقیقت و تخیل جمعی است. دین، در این معنا، روایتی پالایش‌شده از خشونت و ترس است. و تاریخ‌نگاری دینی، ابزاری برای ترمیم شکاف‌های روانی قوم است.

۵. یهودیت، نه از وحی که از درون
فروید با جسارت می‌گوید که بنیان یهودیت، نه بر اساس الهام الهی، بلکه فرآیند روانی و فرهنگی است. باور به یهوه، بیشتر واکنش به یک تجربه خشونت‌بار است تا پذیرش پیام آسمانی. قانون یهود، ابزاری برای مهار گناه اولیه و ساختن هویت جمعی است. سنت موسی، به‌جای آن‌که ناشی از وحی باشد، واکنش دفاعی ناخودآگاه جمعی است. فروید از دین، اسطوره‌زدایی می‌کند. و آن را به عرصه انسان‌ساخت می‌برد. جایی که روان جمعی، خدایان می‌آفریند.

۶. روانکاوی؛ ابزار درک دین
فروید می‌کوشد نشان دهد که دین را باید نه از زاویه ایمان، بلکه از دریچه روانکاوی فهم کرد. ناخودآگاه، نیرویی است که از دل آن اسطوره، آیین و شریعت زاده می‌شود. موسی، بیش از آنکه پیامبر باشد، آینه‌ای از تضادها و ترس‌های بشر است. روانکاوی، با کشف لایه‌های پنهان دین، امکان بازخوانی آزادانه‌تر تاریخ را فراهم می‌کند. فروید، به‌جای طرد دین، آن را تحلیل می‌کند. و ایمان را نه انکار، بلکه نیاز روانی می‌داند. دین، تصویری از درون ماست.

 





:: بازدید از این مطلب : 5
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 1 خرداد 1404 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: